ارزوی یک پسر مجرد: کاش من لامپ بودم ...

جدیدترین رمان عشقی قزوین منتشر شد: خسرو و فرهاد

از قزوینیه میپرسن از چه فصلی خوشت میاد؟ میگه فصل برنجکاری

قزوینیه داشته واسه رفیقش تعریف می‌کرده که: بالام جان دیشب رفته بودیم عروسی، جات خالی مختلط مختلط، مرد و پسر قاطی

یارو توی خیابون زل زده بوده به یه دختره، یه پیرمردی بهش میگه: مگه تو خودت خواهر و مادر نداری؟ طرف میگه: چرا، ولی به این خوشگلی نیستند

بق بقو بزار گردنت و بخورم خودت میایی تو راه ... متاهل ها بخونند نه مجردها بد اموزی دارد ...

حالا اینجا هم جای خوابه نمی گه یهو غلط بزنه بره تو باقالی ها دیگه برای همیشه می ره تو خواب ابدی...

به یکی می گن از ابتدایی چیزی یادت هست می گه اره یادش بخیر... دهقان فداکار شلوارش و در اورد و به کبرا گفت تصمیمتو و بگیر!

به نام خدا با عرض ادب خدمت همه کاربران عزیز بنده تو هفته اینده عازم خارج از کشور هستم و حدود حداقل 30 تا 45 روز نیستم در نبود من برای گسترش بهتر این شبکه بومی و مردمی با#مدیرانهمیار#فیسکرمان همکاری نمایید. سبز و سربلند باشید مدیریت فیس کرمان

به نام خدا با عرض ادب.. ببخشید من زیاد وقت نمی کنم بیایم پست های خوبتان را نظر یا لایک کنم سرم شلوغ هست یک هفته هست از خارج از کشور امدم و 1000 تا کار اینجا دارم و ... به امید خدا 7 تا 14 روز دیگر به مدت حداقل 21 روز و حداکثر 30 روز عازم خارج از کشور هستم و البته ان طرف از طریق لب تاپ یا تبلت سری می زنم شاید شب تو هتل بیکار بودم براتون نظر و لایکم گذاشتم خداوکیلی به بزرگواری خودتان ببخشید و حلال کنید برگشتم جبران می کنم انشا الله تا یک تا دو هفته دیگه کمی وضعیت اینجا تغییر می کند و زیبا تر می شود در نبود من برای گسترش بهتر این شبکه بومی و مردمی با#مدیرانهمیار#فیسکرمان همکاری نمایید. سبز و سربلند باشید مدیریت فیس کرمان

پس از مرگم نمی دانم چه خواهد شد* نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت * ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد*گلویم سوتکی باشد بدست کودکی گستاخ و بازیگوش * و او یک ریز و پی در پی دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشاند * و خواب مردگان اشفته اشفته تر سازد * بدین سان بشکند در من سکوت مرگبارم را *

پروردگارا! به من بیاموز دوست بدارم کسانی را که دوستم ندارند، گریه کنم برای کسانی که هیچگاه غمم را نخوردند، لبخند بزنم به کسانی که هرگز تبسمی به صورتم ننواختند، محبت کنم به کسانی که محبتی در حقم نکردند، عشق بورزم به کسانی که عاشقم نیستند.

پرسيد به خاطر كي زنده هستي؟ با اينكه دلم مي خواست با تمام وجودم داد بزنم "بخاطر تو" بهش گفتم به خاطر هيچ كس. پرسيد پس به خاطر چه زنده هستي؟ با اينكه دلم فرياد ميزد "به خاطر تو" با يك بغض غمگين گفتم به خاطر هيچ چيز. ازش پرسيدم تو به خاطر چي زنده هستي؟ در حاليكه اشك تو چشمانش جمع شده بود گفت به خاطر كسي كه به خاطر هيچ زنده است

بی قرارم ... واسه چشمات ... اون نگاهی که به اندازه یک دنیا می ارزه ... می خوام از تو ... بنویسم ... اما اسمت که میاد دستم می لرزه ... چیکه چیکه ... اب شدم من ... وقتی گفتی نمی خوام با تو بمونم ... حالا تنها ... یک پریشون ... خیلی وقته که دیگه بی هم زبونم ... من هنوز از تو می خونم * عاشقونه * جای دستای تو خالی * توی خونه * من هنوز از تو می خونم * عاشقونه * جای دستای تو خالی * توی خونه * خواب چشمات و می بینم ... فردا افتابی دنیا ... تو می شی تعبیر خوابم ... من می رسم به ارزوهام ... می دونم میایی دوباره ... اسمون افتابی می شه ... باز بهار میاد سراغه ... گلدون های پشت شیشه ... چشم به راه تو می مونم ... اگه می شنوی صدامو ... تکه کن بازم به شونم ... گوش بده ترانه هامو ... یک دریچه مهربونی ... هدیه کن به خلوت من ... نشو با دلم غریبه ... سر بزن به غربت من ... نشو با دلم غریبه ... سر بزن به غربت من ... من هنوز از تو می خونم * عاشقونه * جای دستای تو خالی * توی خونه * من هنوز از تو می خونم * عاشقونه * جای دستای تو خالی * توی خونه *

بعد مرگم مرا در تابوت سياهي بگزاريد تا همه بدانند در تاريكي به سر مي برده ام دستهايم را از تابوت بيرون بگزاريد تا همه بدانند به آنچه مي خواستم نرسيدم چشمهايم را باز بگزاريد تا همه بدانند چشم انتظار از دنيا رفته ام روي قبرم تكه يخي بگزاريد تا مثل باران برايم اشك ريزد و روي سنگ قبرم چيزي ننويسيد تا همه فراموشم كنند...