خيانت دیدم وُ گفتم : تلافی می کنم من هم اگر با دیگری باشم؛ سبک تر می شود دردم خيانت کردم اما تو؛ ز من با طعنه پرسیدی : چرا با اینکه بیزاری دچار ترس و تردیدی؟ خيانت کردی و چون ابر؛ به شَکَّم گریه باریدم خيانت کردم وُ اشکی به چشمانت نمی دیدم تلافی کردم و دردی فزون گردیده بر دردم درونت از غمم خالیست ؛ خيانت من به خود کردم گناهت گردنم مانده ؛ چه تاوانی که پس دادم چه کردم با خیالاتم ؛ نخواهد رفت از یادم .