نسخه‌ی قابل چاپ
(1403/01/30)

يکي را دوست ميدارم

گرچه دوستم ندارد

گرچه حضورم باعث آزارشه

گرچه بهم گفت مزاحمم...

ولي من ........

آري ، يکي را دوست ميدارم ،

آن را احساس کردم در قلبم …

او همان دوست ويار وشنونده شبهاي دلتنگي و تيره و تار من است…

او همان بهترين اشناي مجازي من است

روزهاي زندگي من است…

يکي را دوست ميدارم …

آري ، او همان روشني بخش افکار خاموش من است …

قلبم او را دوست ميدارد

و من هم تسليم احساست پاک قلبم ميباشم…

يکي را دوست ميدارم ،

همان که در غربت دنياي مجازي به سراغم امد ومرا اشناي خود ساخت و مرا با

خود به دشت دوستي ها برد…

او همان فرشته اي است که با بالين سفيدش مرا به اوج آسمان آبي برد و مرا با

دنياي دوستي و محبت آشنا کرد…

يکي را دوست ميدارم ،

همان کسي از ديار غربت امد وشد اشناي من ودلتنگي هاي من

يکي را دوست ميدارم ،

همان کسي که مرا آرام کرد و معني

دوستي را به من آموخت…

اينک با تو هستم اي اشناي من :

معني واقعي دوست داشتن را فهميدم …

خوب ميدانم که تو مثل ابر بهار زود گذر نيستي

تو برايم مانند يک آسماني که هميشه بالاي سرم

مي باشد…

آسماني که زماني ابري مي شود

و آن زمان چشمهاي من هم باراني مي شود…

آري ، تو برايم مانند همان آسماني…

يکي را دوست ميدارم ،

ميدانم که هستي ولي نميخواهي که باشم

اما هر گز اينرا فراموش نکن هستم گرچه تو نخواهي...

او برايم يک دنيا حرف نگفته است…

تو را دوست ميدارم ،

تنها هديه من به تو احساسات پاک وبي رياي من

است…

من هستم هر چند زهر تلخ حرفهايت بارها شکسته دلم را....

البته خوب ميدانم که اين همه تاوان اشتباهم است

اي آسمان ببار خشمت را بر من

چون که تو را دوست ميدارم ،


ارسال شده توسط javad761 در تاریخ 1394/06/30 - 23:46
لینک مستقیم : http://facekerman.ir/view/public_129128.html