نسخه‌ی قابل چاپ
(1403/01/31)

مرد فقیری بود که همسرش کره می ساخت و او آنرا به یکی از بقالی های شهر می فروخت. آن زن کره ها را به صورت دایره هایی یک کیلویی می ساخت. مرد آن را به یکی از بقالی های شهر می فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را می خرید. روزی مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامی که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره 900 گرم بود. او از مرد فقیر عصبانی شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمی خرم. تو کره ها را به عنوان یک کیلو به من می فروختی، درحالیکه وزن آن 900 گرم است. مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما ترازویی نداریم و یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار می دادیم. یقین داشته باش که به اندازه خودت برای تو اندازه می گیریم دزد .. سپس مرد بغال از خجالت سرش را پايين انداخت، شلوارش را كشيد پايين و قبل از اين كه مرد فقير به او تجاوز كند ، خودش به زور به او داد...{-7-} عوضی هم خودتی...{-20-}


ارسال شده توسط Dragon1993 در تاریخ 1393/02/08 - 13:28
لینک مستقیم : http://facekerman.ir/view/public_62112.html



شهرام - (8/اردیبهشت/1393 - 14:26) : حالا چرا به زور؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

Dragon1993 - (8/اردیبهشت/1393 - 14:46) : خب به خاطر کم فروشی دیگه...

مهتـــــآبـــ♥ - (25/اردیبهشت/1393 - 20:18) : {-12-}{-12-}{-12-}

Dragon1993 - (25/اردیبهشت/1393 - 21:49) : هه هه...
بالاخره متوجه این یکی شدی...

مهتـــــآبـــ♥ - (25/اردیبهشت/1393 - 21:51) : na valaaaaa

Dragon1993 - (25/اردیبهشت/1393 - 22:21) : خداااااااااااااااااااااااااااااا....
من آخرش از دست تو خودکشی می کنم...

مهتـــــآبـــ♥ - (25/اردیبهشت/1393 - 23:03) : خب دختریم دیگه{-154-}{-69-}{-69-}{-69-}