تو داروخونه بودم يه اقايي اومد گفت کرم ضدسيمان دارين فروشنده باتمسخر ازش پرسيد ايرانيش روميخواي ياخارجيشو مرده گفت از وقتي کارگرساختمون شدم دستام زبرشده نميتونم صورت دخترمو ناز کنم خارجيشوبده... سلامتي باباها