ﺗﻮ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﺑﻮﺩﻡ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻋﮑﺴﺎﯼ ﮔﻮﺷﯿﻤﻮ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺯﺩﻡ ﻋﮑﺲ ﺑﻌﺪﯼ ... ﯾﻬﻮ ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯿﻢ ﮔﻔﺖ ﺑﺰﻥ ﻋﮑﺲ ﻗﺒﻠﯽ ، ﮐﺎﻣﻞ ﻧﺪﯾﺪﻡ!!!!!! ﺍﺻﻦ ﺣﺮﯾﻢ ﺧﺼﻮﺻﯽ ﺩﺭ ﺣﺪ ﭘﺸﻢ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﻫﺎﯼ ﻣﺮﯾﻨﻮﺱ استرالياست
الی - (8/مهر/1393 - 14:37) : اره واقعا
フム√ムd761 - (9/مهر/1393 - 16:26) : این خوبه
من تو هواپیما بودم ته هواپیما نشسته بودم مهماندار دختر بود امدم کنارم گفتم عکس منم بزن تو گوشیت ...
الی - (9/مهر/1393 - 17:05) : خانمت کنارت بود
اینوگفت
フム√ムd761 - (9/مهر/1393 - 17:07) : بر عکس کل مسافرت های خارجی کاریمو تنها می رم خانمم کاری با من نداره
به من اعتماد داره
شهرام - (9/مهر/1393 - 19:16) : خخخخخخخخخخ.....آره خدایش بد زمونه ای شده
شهرام - (9/مهر/1393 - 19:17) : داداش جواد مهمانداره به نظرت آشنا نبود.....خخخخخخخخخ
フム√ムd761 - (9/مهر/1393 - 19:18) : کدومشون
حمیرا
یا پروین
دو تاشون تاجیکستانی هستند ...
شهرام - (10/مهر/1393 - 10:59) : پروین....عجب ...........استغفرولله
الی - (10/مهر/1393 - 11:00) : ای بابا اسم کوچکشونامیدونه
فکرررررررررررکن
شهرام - (10/مهر/1393 - 11:14) : فکرررررررررر کردم....عجب داستانی شد...
بوی کارهای خاک بر سری تمامه فیسو گرفته...
بو کننننن!!!!!!!
الی - (10/مهر/1393 - 11:18) : بوی سوختن اش داره میاد
وکتک خوردنش ازخانمش
شهرام - (10/مهر/1393 - 11:29) : منظورت از سوختنش چی بود ؟
1 یعنی داره کبابش میکنه...
2 یهنی داره باهاش سوپ درست میکنه...
3 یعنی آتیشش زده....
4 همه موارد؟عایا؟
الی - (10/مهر/1393 - 11:42) : گزینه 4
شهرام - (10/مهر/1393 - 11:42) : خودمم حدس زدم...
الی - (10/مهر/1393 - 11:45) : چه تفاهمی
شهرام - (10/مهر/1393 - 11:56) : آره واقعا....
الی - (10/مهر/1393 - 12:28) : مرسی