نسخه‌ی قابل چاپ
(1403/01/10)

همه طبقات آسمانها را عروج كردم و هيچ نيافتم بر همه درياهاي غيب گذشتم و از هر كدام مشتي برگرفتم، همه ي چشمه سارهاي بهشت عدن را سركشيدم از همه جرعه ها نوشيدم چهره ام را در زير همه ي باران هاي بهارين ملكوت گرفتم و قطره هايي را مزه كردم از آب غديرهاي بلوريني كه در دل كوه ها و سينه ي دشت هاي بي كرانه ي ماوراء پراكنده بود چشيدم اما، خوش گواري هركدام را كه مي چشيدم به اميد زلال تر و به هواي خوش گوارتر به سوي ديگري مي تاختم در نفس روح بخش صبحگاهان پرشكوه ملكوت، قطره هاي درشت و شاداب شبنم ها را كه بر نيلوفرهاي بهشت از شادي و سرشاري مي لرزيدند با لب هاي كنجكاو آزمايشگرم، مي ربودم و جگرم سيراب مي شد و درونم نوازش مي يافت اما دلم بهانه مي گرفت، راضي نمي شد، و جامم همچنان خالي مي ماند


ارسال شده توسط javad761 در تاریخ 1393/08/02 - 10:50
لینک مستقیم : http://facekerman.ir/view/public_99580.html