129130javad761: در این بن بست...<br>دهانت را می بویند<br>مبادا که گفته باشی "دوستت دارم"<br>دلت را می بویند<br>روزگار غریبی ست،نازنین!<br>و عشق را<br>کنار تیرک راهبند<br>تازیانه می زنند<br>عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد<br>در این بن بست کج و پیچ و سرما<br>آتش را<br>به سوختبار سرود و شعر<br>فروزان می دارند.<br>به اندشیدن خطر مکن.<br>روزگار غریبی ست،نازنین!<br>آن که بر در می کوبد شباهنگام<br>به کشتن چراغ آمده است.<br>نور را در پستوی خانه نهان باید کرد<br>آنک قصابانند<br>بر گذرگاه ها<br>مستقر.<br>با کنده و ساطوری خون آلود<br>روزگار غریبی ست،نازنین!<br>و تبسم را بر لب جراحی می کنند<br>و ترانه را<br>بر دهان.<br>شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد<br>کباب قناری<br>بر آتش سوسن و یاس<br>روزگار غریبی ست نازنین!<br>ابلیس پیروز مست<br>سور عزای ما را بر سفره نشسته است<br>خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد.<br><br>احمد شاملو
اینترنت مکان مناسبی جهت یافتن دوست و یا شریک آینده زندگی نیست، این‌ معامله‌ ای‌ زیانبار است‌ كه‌ در بسیاری‌ مواقع‌ ضرر آن‌ قابل‌ جبران‌ نیست، خانواده شما بهترین دوست شماست

در این بن بست...
دهانت را می بویند
مبادا که گفته باشی "دوستت دارم"
دلت را می بویند
روزگار غریبی ست،نازنین!
و عشق را
کنار تیرک راهبند
تازیانه می زنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
در این بن بست کج و پیچ و سرما
آتش را
به سوختبار سرود و شعر
فروزان می دارند.
به اندشیدن خطر مکن.
روزگار غریبی ست،نازنین!
آن که بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است.
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصابانند
بر گذرگاه ها
مستقر.
با کنده و ساطوری خون آلود
روزگار غریبی ست،نازنین!
و تبسم را بر لب جراحی می کنند
و ترانه را
بر دهان.
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
کباب قناری
بر آتش سوسن و یاس
روزگار غریبی ست نازنین!
ابلیس پیروز مست
سور عزای ما را بر سفره نشسته است
خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد.

احمد شاملو

1394/06/30 - 23:50