99762javad761: نیمه شب اواره و بی حس و حال... نیمه شب اواره و بی حس و حال * در سرم سودای جامی بی زوال پرسه ای اغاز کردیم در خیال * دل بیاد اورد ایام وصال از جدایی یک دو سالی می گذشت * یک دو سال از عمر رفت و بر نگشت دل بیاد اورد اول بار را * خاطرات اولین دیدار را ان نظر بازی و ان اسرار را * ان دو چشم مست و اهو بار را همچو راضی مبهم سربسته بود * چون من از تکرا او هم خسته بود امدو هم اشیان شد با من و * همنشین و هم زبان شد با من و خسته جان بودم که جان شد با من و * ناتوان بود و توان شد با من و دامنش شد خوابگاه خستگی * این چنین اغاز شد دلبستگی وای از ان شب زنده داری تا سحر * وای از ان عمری که با او شد تا سحر * مست و او بودم ز دنیا بی خبر * دم به دم این عشق می شد بیشتر * امدو در خلوتم دم ساز شد * گفتگو ها بین ما اغاز شد گفتمش.. گفتمش در عشق پا بر جاست دل * گر گشایی چشو و دل زیباست دل * گر تو زورتمان شوی دریاست دل * بی تو شام بی فرداست دل * دل زعشق روی تو حیران شده * در پی عشق تو سر گردان شده گفت.. گفت در عشقت وفا دارم به یار * من تو را بس دوست می دارم به یار * شوق وصفت را به سر دارم بدان * چون تویی محبوب حمالم به دان * با تو شادی می شود غم های من * با تو زیبا می شود فردای من گفتمش عشقت به دل افسون شده * دل ز جادوی رخت افسون شده * جز تو هر یاری به دل مدفون شده * عالم از زیباییت مجنون شده بر لبم بگذاشت لب یعنی خموش.. * بر لبم بگذاشت لب یعنی خموش * طمعه بوسه از سرم برد عقل و هوش * در سرم جز عشق او سودا نبود * بحر کس جز در این دل جا نبود * دیده جز بروی او بینا نبود * همچو عشق من هیچ گل زیبا نبود * خوبی او شهریه افاق بود * در نجابد در نکوهی طاق بود روزگار.. * روزگار اما وفا با ما نداش * طاقت خوشبختی ما را نداشت * پیش پای عشق ما سنگی گذاشت * بی گمان از مرگ ما پروا نداشت اخر این قصه حجران بود و بس * حسرت و رنج فراوان بود و بس * یار ما رو از جدایی غم نبود * با غمش مجنون و عاشق کم نبود * بر سر پیمان خود محکم نبود * سهم من از عشق جز ماتم نبود با من دیوانه پیمان ساده بست * سایه ام ان عهدو پیمان را شکست * بی خبر پیمان یاری را گسست * این خبر ناگاه پشتم را شکست * ان کبوتر عاقبت از بند رست * رفت و با دلدار دیگر پیمان بست * با که گویم که هم خون من ست * خسم و جان و تشنه خون من ست * بخت بد وین وصف او قسمت نشد * این گدا مشمول ان رحمت نشد * ان طلا حاصل بود بین من نشد * عاشقان را خوش دلی تقدر نیست... * عاشقان را خوش دلی تقدر نیست * با چنین تقدیر بد تدبیر نیست * از غمش با دود و دم همدم شدم * باد و نوش غصه او من شدم * مست و مخمور و خراب از غم شدم * زره زره اب گشتم کم شدم * اخر اتش زد دل دیوانه را... * اخر اتش زد دل دیوانه را * سوخت بی پروا پر پروانه را * عشق من... * عشق من از من گذشتی خوش گذر * بد از این حتی تو اسمم را نبر * خاطراتم را تو بیرون کن ز سر * دیشب از کف رفت فردا را نگر * اخر این یک بار بشنو از من پند * بر من و بر روزگارم دل نبند * عاشقی را دیر فهمیدی چه زود * عشق دیرین گسسته تار و پود * گر چه اب رفته باز اید به رود * ماهی بیچاره ام مال اوست * {-35-}
اینترنت مکان مناسبی جهت یافتن دوست و یا شریک آینده زندگی نیست، این‌ معامله‌ ای‌ زیانبار است‌ كه‌ در بسیاری‌ مواقع‌ ضرر آن‌ قابل‌ جبران‌ نیست، خانواده شما بهترین دوست شماست

نیمه شب اواره و بی حس و حال... نیمه شب اواره و بی حس و حال * در سرم سودای جامی بی زوال پرسه ای اغاز کردیم در خیال * دل بیاد اورد ایام وصال از جدایی یک دو سالی می گذشت * یک دو سال از عمر رفت و بر نگشت دل بیاد اورد اول بار را * خاطرات اولین دیدار را ان نظر بازی و ان اسرار را * ان دو چشم مست و اهو بار را همچو راضی مبهم سربسته بود * چون من از تکرا او هم خسته بود امدو هم اشیان شد با من و * همنشین و هم زبان شد با من و خسته جان بودم که جان شد با من و * ناتوان بود و توان شد با من و دامنش شد خوابگاه خستگی * این چنین اغاز شد دلبستگی وای از ان شب زنده داری تا سحر * وای از ان عمری که با او شد تا سحر * مست و او بودم ز دنیا بی خبر * دم به دم این عشق می شد بیشتر * امدو در خلوتم دم ساز شد * گفتگو ها بین ما اغاز شد گفتمش.. گفتمش در عشق پا بر جاست دل * گر گشایی چشو و دل زیباست دل * گر تو زورتمان شوی دریاست دل * بی تو شام بی فرداست دل * دل زعشق روی تو حیران شده * در پی عشق تو سر گردان شده گفت.. گفت در عشقت وفا دارم به یار * من تو را بس دوست می دارم به یار * شوق وصفت را به سر دارم بدان * چون تویی محبوب حمالم به دان * با تو شادی می شود غم های من * با تو زیبا می شود فردای من گفتمش عشقت به دل افسون شده * دل ز جادوی رخت افسون شده * جز تو هر یاری به دل مدفون شده * عالم از زیباییت مجنون شده بر لبم بگذاشت لب یعنی خموش.. * بر لبم بگذاشت لب یعنی خموش * طمعه بوسه از سرم برد عقل و هوش * در سرم جز عشق او سودا نبود * بحر کس جز در این دل جا نبود * دیده جز بروی او بینا نبود * همچو عشق من هیچ گل زیبا نبود * خوبی او شهریه افاق بود * در نجابد در نکوهی طاق بود روزگار.. * روزگار اما وفا با ما نداش * طاقت خوشبختی ما را نداشت * پیش پای عشق ما سنگی گذاشت * بی گمان از مرگ ما پروا نداشت اخر این قصه حجران بود و بس * حسرت و رنج فراوان بود و بس * یار ما رو از جدایی غم نبود * با غمش مجنون و عاشق کم نبود * بر سر پیمان خود محکم نبود * سهم من از عشق جز ماتم نبود با من دیوانه پیمان ساده بست * سایه ام ان عهدو پیمان را شکست * بی خبر پیمان یاری را گسست * این خبر ناگاه پشتم را شکست * ان کبوتر عاقبت از بند رست * رفت و با دلدار دیگر پیمان بست * با که گویم که هم خون من ست * خسم و جان و تشنه خون من ست * بخت بد وین وصف او قسمت نشد * این گدا مشمول ان رحمت نشد * ان طلا حاصل بود بین من نشد * عاشقان را خوش دلی تقدر نیست... * عاشقان را خوش دلی تقدر نیست * با چنین تقدیر بد تدبیر نیست * از غمش با دود و دم همدم شدم * باد و نوش غصه او من شدم * مست و مخمور و خراب از غم شدم * زره زره اب گشتم کم شدم * اخر اتش زد دل دیوانه را... * اخر اتش زد دل دیوانه را * سوخت بی پروا پر پروانه را * عشق من... * عشق من از من گذشتی خوش گذر * بد از این حتی تو اسمم را نبر * خاطراتم را تو بیرون کن ز سر * دیشب از کف رفت فردا را نگر * اخر این یک بار بشنو از من پند * بر من و بر روزگارم دل نبند * عاشقی را دیر فهمیدی چه زود * عشق دیرین گسسته تار و پود * گر چه اب رفته باز اید به رود * ماهی بیچاره ام مال اوست * {-35-}

1 امتیاز + / 0 امتیاز - 1393/08/03 - 09:04