99674javad761: هنوز کاملا در قبر زندگی جابجا نشده بودم که یکباره احساس کردم دستی آشنا و مضطرب سنگ قبرم را می کوبد لحظه ای بعد روح سرگردانم با دیدگان اشک آلود از لابلای خاک قبرم به کنارم آمد بدون هیچ گفتگو دستم را گرفت و از زیذ خاک بیرونم کشید. نگاهی به سنگ قبرم کرد و گفت: ببین....این بشر دروغگو...حتی پس از مرگ تو هم... به حقیقت و آنچه را که مربوط به توست پشت پا زده. راست می گفت. بروی سنگ قبرم نوشته بودند: در سال هزار و سیصد و شصت و یک متولد و در سال هزار و سیصد و هشتاد و سه مرد. دروغ بود. سال شصت و یک سالی بود که من مردم و زندگی من پس از سالها مرگ تحمیلی در سال هشتاد و سه شروع شد. سنگ قبرم را وارونه کردم تا حقیقت را بنویسم. روحم این بار با خنده گفت: فراموش کن این مسخره بازیها را. به کسی چه مربوط که تو کی آمدی و کی رفتی...برو بخواب. راست می گفت. من هم خنده کنان رفتم و خوابیدم. چه خوابی...چه خواب خوبی. کاش همه می فهمیدند. کاش همه می فهمیدند
اینترنت مکان مناسبی جهت یافتن دوست و یا شریک آینده زندگی نیست، این‌ معامله‌ ای‌ زیانبار است‌ كه‌ در بسیاری‌ مواقع‌ ضرر آن‌ قابل‌ جبران‌ نیست، خانواده شما بهترین دوست شماست

هنوز کاملا در قبر زندگی جابجا نشده بودم که یکباره احساس کردم دستی آشنا و مضطرب سنگ قبرم را می کوبد لحظه ای بعد روح سرگردانم با دیدگان اشک آلود از لابلای خاک قبرم به کنارم آمد بدون هیچ گفتگو دستم را گرفت و از زیذ خاک بیرونم کشید. نگاهی به سنگ قبرم کرد و گفت: ببین....این بشر دروغگو...حتی پس از مرگ تو هم... به حقیقت و آنچه را که مربوط به توست پشت پا زده. راست می گفت. بروی سنگ قبرم نوشته بودند: در سال هزار و سیصد و شصت و یک متولد و در سال هزار و سیصد و هشتاد و سه مرد. دروغ بود. سال شصت و یک سالی بود که من مردم و زندگی من پس از سالها مرگ تحمیلی در سال هشتاد و سه شروع شد. سنگ قبرم را وارونه کردم تا حقیقت را بنویسم. روحم این بار با خنده گفت: فراموش کن این مسخره بازیها را. به کسی چه مربوط که تو کی آمدی و کی رفتی...برو بخواب. راست می گفت. من هم خنده کنان رفتم و خوابیدم. چه خوابی...چه خواب خوبی. کاش همه می فهمیدند. کاش همه می فهمیدند

1 امتیاز + / 0 امتیاز - 1393/08/02 - 11:49