کنار تو همه چی خوب میشه میتونم عاشقت باشم همیشه دلم قرصه به خورشید و به ماهت دلم قرصه به گرمای نگاهت. ♥♥♥פֿــבا♥♥♥ ۪F۫۰۪a۫۰۪T۫۰۪e۫۰۪M۫۰۪e۫۰۪h۫۰ ۪A۫۰ ۪G۫۰۪I۫۰۪r۫۰۪L۫۰ ۪F۫۰۪r۫۰۪o۫۰۪M۫۰ ۪S۫۰۪k۫۰۪Y۫۰

سر نمی رود تنهایی بی تو از نیمه ی دیگر استکانی که . . . حتی گوشه ی کمد لباسها دنج ترین پناهگاه نمی شود و سالهای کودکی را بغض می کوبد به احساسات زخمی دخترانگی ام که قهوه به کام شب ... پنجره هم که باز باشد نفس میکشم برف می شوم هوای بی تو زمستان من است..

مدرسه : 3 سیب داریم ، 2 تای دیگر از علی میگیریم ، حالا چنتا سیب داریم ؟مشق شب : اگر یک هندوانه 3 کیلویی را بین 5 نفر تقسیم کنیمبه هر یک چه مقدار میرسد ؟امتحان : علی 12 موز دارد ، قطار ِ او 7 دقیقه تاخیر دارد ،وزن خورشید را حساب کنید ! والا همیشه همینطوره...

از گروه ۱+۵ به بابام زنگ زدن، گفتن هر وخ به توافق هسته‌ای رسیدیم خودمون بهت خبر می‌دیم! بذار بقیه هم تلویزیون ببینن...

پسری که نتونه ۴تا مخاطب خاص رو با هم اداره کنه فردا چطور میخواد یه زندگیو اداره کنه ؟؟!

دختره پست گذاشته : مــــــا بــــــد نـــــــــبــــــــــودیــــــــــــــــم ولـــی... بعـضــیا ما رو بــد کـــَردن !!!! یا پستش خیلی فلسفی بود یا من خیلی منحرفم

رعال ب والنسیا بانتیجه 2_1باخت خخخخخخخخ مردم از خنده خخخخحخ

مورد داشتیم طرف تو وصیت نامش نوشته درایو cکامپیوتر رو ندیده دیلیت کنین)

ﻣﮑﺎﻟﻤﻪ ﺑﯿﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺴﺮ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺩﻋﻮﺍ : . . . ﺩﺧﺘﺮ : ﺗﻮ ﻟﯿﺎﻗﺖ ﻋﺸﻖ ﻣﻨﻮ ﻧﺪﺍﺷﺘﯽ،ﺑﺎﯼ ﭘﺴﺮ : ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﺣﺮﻑ ﺍﺯ ﻟﯿﺎﻗﺖ ﻧﺰﻥ،ﺑﺎﯼ ﺩﺧﺘﺮ :ﺁﺭﻩ ﻟﯿﺎﻗﺘﺖ ﻫﻤﻮﻥ gf ﻗﺒﻠﯿﺖ ﺑﻮﺩ،ﺑﺎﯼ ﭘﺴﺮ : ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺧﻼﻕ ﮔﻨﺪﺕ ﮔﺬﺍﺷﺘﻤﺖ ﮐﻨﺎﺭ،ﺑﺎﯼ . ﺩﺧﺘﺮ : ﻣﮕﻪ ﭼﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩﻡ؟؟ﺑﺎﯼ . ﭘﺴﺮ : ﭼﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩﯼ؟ﭼﮑﺎﺭﮐﺮﺩﯼ؟ !!!ﺑﺎﯼ . ﺩﺧﺘﺮ : ﺁﺭﻩ ﺑﮕﻮ ﭼﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﮕﻪ؟ ﺑﺎﯼ . ﭘﺴﺮ :ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﮔﻠﻢ،ﺑﺎﯼ ﺩﺧﺘﺮ :ﭼﺮﺍ ﻋﺸﻘﻢ،ﺑﺎﯼ ﭘﺴﺮ : ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺳﺮﻡ ﺩﺭﺩ ﻣﯿﮑﻨﻪ ، ﺑﺎﯼ ﺩﺧﺘﺮ : ﭘﺲ ﺑﺨﻮﺍﺏ ﻋﺸﻘﻢ ﻓﻌﻼ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﮐﻦ، ﺑﺎﯼ ﭘﺴﺮ : ﺑﺎﺷﻪ،ﺑﺒﺨﺶ،ﺑﻮﺱ،ﺏﺍﯼ ﺩﺧﺘﺮ : ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻓﺪﺍﺕ،ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ،ﺑﺎﯼ ﺷﻤﺎﻡ ﺑﺴﻪ ﺩﯾﮕﻪ،ﺑﺮﻭ ﺑﯿﻨﻢ، ﺑﺎﯼ !!!!!!!!!!!!! ﯾﻌﻨﯽ ﯼ ﻣﺸﺖ ﺭﻭﺍﻧﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯽ ﺩﻭﺭ ﻫﻢ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﺎﻱ

گه برق ژاپن دو ساعت بره چین از نظر صنعت ب ژاپن میرسه اگه برق ایران قط بشه جمعیت ایران ب چین میرسه)

آقایون اعتراف کردند ک چرا اسم خمیر دندونا دخترونست.... خدایی شما حاضری تا نسیم و پونه است غلام نعنایی بزنی ب دندونات؟)

درستش این بود ک فردا از وقتی شروع بشه ک ما بیدار میشیم...! نه ما موقعی بیدار بشیم ک فردا شده

انقدر زمین خورده ام که رنگ آسمان را فراموش کرده ام بوی خاک میدهند تمام ارزوهایم !

گاهی اوقات دلم میخواهد خرمایی بخورم و برای خود فاتحه ای بفرستم شادیش ارزانی کسانی که رفتنم را لحظه شماری میکردند !

دل من همانند اتوبوس های شهر شده ! غصه ها سوار میشوند فشرده به روی هم و من راننده ام که فریاد میزنم : دیگر سوار نشوید !!! جا نیست …