عبدالمجید | |
شماره عضویت: 602 | |
مرد | |
1369/09/14 تولد واقعی | |
1392/11/22 تولد کلوبی | |
حالت امروز: معمولي هستم | |
0.01 ميانگين پست | |
20 پست | |
1 نظر | |
9 لایک گرفته شده | |
602 لایک داده شده | |
0 بازنشرها | |
13 دنبال کرده است | |
8 دنبال شده است | |
1 طرفداران | |
0 مديريت گروه | |
1 عضويت در گروه | |
0 دعوتنامههاي تاييد شده | |
2 دفعه اعلام حضور روزانه | |
34 دقیقه مدت زمان حضور کاربر | |
24462 مرتبه بازدید کاربران | |
231.25 امتیاز کل | |
وضعیت: کاربر عادی | |
درجه کاربری | |
4 | |
1393/05/27 اخرین ورود کاربر | |
1393/02/06 اخرین ارسال پست | |
1393/05/27 اخرین کلیک کاربر | |
آي پي وارده: 5.134.133.193 |
جهت تبدیل به کاربر وی آی پی کلیک نمایید
من دلم را وسط می گذارم تو کمی آفتاب کمی لبخند و کمی از گل ها چشمانت قماری ست که باید بازی کرد زندگی خرج دارد !
خورشید برای من طلوع می کند زمین برای من در گردش است ابرها برای من می بارند و خدا همیشه منتظر من است و من او را دارم پس چرا سبز نباشم؟
ﺑﺎﺭ ﺍﻭﻝ ﺑﺎ ﻣﻌﺬﺭﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ ! ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻡ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ ! ﺑﺎﺭ ﺳﻮﻡ ﺑﺎ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﻏﺮﻭﺭﺕ ﻧﮕﻬﺶ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﯼ ! ﻭﻟﯽ ﺑﺎﺭ ﭼﻬﺎﺭﻡ ... ... ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻪ ﻣﯿﺸﻪ ، ﻧﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﮑﻨﯽ ! ﭼﻮﻥ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﺑﻤﻮﻧﻪ ﺑﺎﺯ ﻣﻮﻗﺘﯿﻪ ! ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﺶ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻧﺒﺎﺷﻪ ﻭ ﺑﺨﻮﺍﺩ ﺑﺮﻩ ، ﻣﯿﺮﻩ ! ﺑﻔﻬﻢ ! ﭘﺲ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﻭ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻮ : ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ . ﺑﯿﺸﺘﺮﺵ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻤﯽ ﺍﺭﺯﻩ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ
گاهـــی ... نمیشــود دســت از دوســت داشتن یکــی برداشــت حـــتی وقتــــی از او دلخــــــوری ...
از استادم پرسیدم : آیا قلبی که شکسته باز هم می تواند عاشق شود؟ گقت :بله پرسیدم مگر با یک لیوان شکسته میشود اب خورد؟ گفت : ایا به خاطر لیوان شکسنه از اب خوردن دست کشیده ای!!!
ازمن چه دیده ای که نگاهم نمی کنی وآن چشم شوخ دلیل راهم نمی کنی دل را که برده ای زچه بازش نمی دهی رحمی چرا به روز سیاهم نمی کنی عمری مرا به وعده ی وصلت فریفته ای آخر تو شرم ز عمر تباهم نمی کنی دیگرستم بس است سوختم زغم بگو ازمن چه دیده ای که نگاهم نمی کنی
مثل_الف_انتظاردیدنت را دارم مثل_ب_ بدون تو زندگی نمیتوانم مثل_ت_ترکت نمیکنم مثلا.ج.جاداری درقلبم مثل_د_ دوستتدارم مثل_ق_قلب مال توست مثل_ن_ناز ھستی برایم مثل_و_ وفادارھستم برایت مثل_ی_یادم نمیرود خاطراتت
یه وقتایی همین که دستتو میندازی دورم و بغلـــــم میـــــکنی .. وقتی تکیه میدم بهت نمیتونی تصور کنی ... چه حس آرامش و امنیتی دارم انگار به کــــوه تکیه کردم حس میکنم یه تکیه گاه دارم پشتم خالی نیــست .. من با تکیه به تــــــو ... با تکیه به عشــــق تــو ترسی از هیچ چیز ندارم عاشقتــــــم عشقم
تمام آنچه میخواهم ... فقط ... وجود توست خوشبختی ... در کنار توست ... !!!
پلک های مرطوب مرا باور کن این باران نیست که میبارد صدای خسته ی من است که از چشمانم بیرون می ریزد
دلم اصرار دارد فریاد بزند؛ ... اما . . . من جلوی دهانش را می گیرم، وقتی می دانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد
از دور دوستت داشتم ! بی هیچ عطری آغوشی نگاهی یا حتی بوسه ای تنها دوستت داشتم ... اما حالا اگه دور شی ... چه کنم با اینهمه وابستگی؟
ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻫﺪﯾﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﺪﻫﯿﺪ: ﻭﻗﺖ، ﺗﻮﺟﻪ، ﻋﺸﻖ ﻭ ﻋﻼﻗﻪ ﺗﺎﻥ ﺍﺳﺖ ...
آدمـــــــــــــــ چــــه صبـــــــــــــورانه بعضـــی دردهـــــــــا را تــــحمل می کند . . . بــی آنـــکه بدانـــــد حــَـق اســت یا سِــــتم . . . !!!
چه جنگی راه افتاد بین "دل و غرور " دل تو را میخواهد.... مدام میگوید به دنبالت بیایم !! و غرور پاهایم را بسته... " تو نترس " جایت امن است .... قربانی این جنگ منم !!!