patiu - فیس کرمان شبکه اجتماعی استان کرمان
اینترنت مکان مناسبی جهت یافتن دوست و یا شریک آینده زندگی نیست، این‌ معامله‌ ای‌ زیانبار است‌ كه‌ در بسیاری‌ مواقع‌ ضرر آن‌ قابل‌ جبران‌ نیست، خانواده شما بهترین دوست شماست
patiu
مدیر فیس کرمان
مشخصات
پتی یو
شماره عضویت: 434
زن
1369/04/10 تولد واقعی
1392/08/28 تولد کلوبی
حالت امروز: معمولي هستم
0.01 ميانگين پست
40 پست
38 نظر
65 لایک گرفته شده
434 لایک داده شده
6 بازنشرها
2 دنبال کرده است
1 دنبال شده است
2 طرفداران
0 مديريت گروه
1 عضويت در گروه
0 دعوتنامه‌هاي تاييد شده
2 دفعه اعلام حضور روزانه
180 دقیقه مدت زمان حضور کاربر
24530 مرتبه بازدید کاربران
233 امتیاز کل
وضعیت: کاربر عادی
درجه کاربری
.....
1395/03/19 اخرین ورود کاربر
1393/08/20 اخرین ارسال پست
1395/03/19 اخرین کلیک کاربر
آي پي وارده: 31.56.28.77
اطلاعات شخصی
علاقه مندی ها
کد QR شخصی
مدال ها
دنبال کننده ها
اخرین بازدیدکننده ها
این امکان فقط برای کاربران وی آی پی مقدور می باشد
جهت تبدیل به کاربر وی آی پی کلیک نمایید
کاربران هم عقیده
گروه های من


28/فروردین/1393 - 23:27

با اشک تمام کوچه رو تر کردم...........رفتی و ندیدی که چه محشر کردم.....دیشب که سکوت خانه دق مرگم کرد......دل بستگی ام را به تو باور کردم


28/فروردین/1393 - 23:15

قسم به چشمات بعد از این جز تو گلی بو نکنم جز به تو و به خوبیات به هیچ کسی خو نکنم قسم به اسمت که تو رو تنها نذارم بعد از این اسم تو رو داد می زنم تا دم دمای آخرین قطره به قطره خونم و یک جا به نامت می کنم دلخوشیهای دنیا رو خودم به فالت می کنم می برمت یک جای دور می شم واست سنگ صبور برات یه کلبه می سازم پر از یک رنگی پر نور روح و دل و جون و تنم، نذر نگاهت می کنم دنیاها رو فدای اون چهره ماهت می کنم


27/فروردین/1393 - 21:38

مرا بغل کن روزی زنی روستائی که هرگز حرف دلنشینی از همسرش نشنیده بود، بیمار شد. شوهر او که راننده موتور سیکلت بود و از موتورش براى‌ حمل و نقل کالا در شهر استفاده مى‌کرد براى اولین بار همسرش را سوار موتورسیکلت خود کرد. زن با احتیاط سوار موتور شد و از دست پاچگی و خجالت نمی دانست دست هایش را کجا بگذارد که ناگهان شوهرش گفت: «مرا بغل کن.» زن پرسید: «چه کار کنم؟» و وقتی متوجه حرف شوهرش شد ناگهان صورتش سرخ شد. با خجالت کمر شوهرش را بغل کرد و کم کم اشک صورتش را خیس نمود. به نیمه راه رسیده بودند که زن از شوهرش خواست به خانه برگردند. شوهرش با تعجب پرسید: «چرا؟ تقریبا به بیمارستان رسیده ایم.» زن جواب داد: «دیگر لازم نیست، بهتر شدم. سرم درد نمی کند.» شوهر همسرش را به خانه رساند ولى هرگز متوجه نخواهد شد که گفتن همان جمله ى ساده ى «مرا بغل کن» چقدر احساس خوشبختى را در قلب همسرش باعث شده که در همین مسیر کوتاه، سردردش را خوب کرده است. عشق چنان عظیم است که در تصور نمی گنجد. فاصله ابراز عشق دور نیست. فقط از قلب تا زبان است و کافی است که حرف های دلتان را بیان کنید.


24/فروردین/1393 - 16:10

خر عیسی گرش به مکه برند چون بیاید هنوز خر باشد!درختی که تلخ است وی را سرشت گرش بر نشانی بباغ بهشت-همان میوه تلخ بار اورد-{-7-}

1361530885118435_large.jpg

23/فروردین/1393 - 22:10
フム√ムd761اگه عاشقی ... ؟!! ... عاشق بمون ... اگه نیستی ... حُرمتِ عشقو نَشکَن...... اگه مَردی ... ؟!! مَرد بمون ... اگه نیستی ... نامَردی نکن ... !!.......... من همینم نه چشمای آبی دارم نه کفشای پاشنه بلند کتونی میپوشم و رو چمنا غلت میزنم مثه بعضیا نگران پاک شدن رژ لبم نیستم خالصانه همینم..ساده ساده..... دوست داشتن هایم فراتر از دوستی های این روزهاست...... فراتر از دوستی های مجازی...... فراتر از پیام خصوصی های پنهانی....... عزیزم گفتن هایم فقط برای یکی است...... نه برای هر هرزه و هوس ران و ...... نه برای ارتباط اجتماعی و روابط عمومیم....... قلبم تنها متعلق به یکی است.......... نه برای هرکس از راه رسید آنرا باز میکنم و نه میلرزد به نگاه هر کسی.... نه میلرزد به عزیزم گفتن های هرکسی چون فقط عادت به عزیزم گفتن های یک نفر دارد و برایش کافی است چون عاشق است ...... من دخترکی هستم که هر روز هزار هزار بار می شکنم تا خط بر ندارد ابهت غرور شیشه ایت...... حرمت نگه میدارد حرمت تو را ...... حرمت نگه داشتنش را به پای سادگی نگذار

23/فروردین/1393 - 22:07

اگه عاشقی ... ؟!! ... عاشق بمون ... اگه نیستی ... حُرمتِ عشقو نَشکَن...... اگه مَردی ... ؟!! مَرد بمون ... اگه نیستی ... نامَردی نکن ... !!.......... من همینم نه چشمای آبی دارم نه کفشای پاشنه بلند کتونی میپوشم و رو چمنا غلت میزنم مثه بعضیا نگران پاک شدن رژ لبم نیستم خالصانه همینم..ساده ساده..... دوست داشتن هایم فراتر از دوستی های این روزهاست...... فراتر از دوستی های مجازی...... فراتر از پیام خصوصی های پنهانی....... عزیزم گفتن هایم فقط برای یکی است...... نه برای هر هرزه و هوس ران و ...... نه برای ارتباط اجتماعی و روابط عمومیم....... قلبم تنها متعلق به یکی است.......... نه برای هرکس از راه رسید آنرا باز میکنم و نه میلرزد به نگاه هر کسی.... نه میلرزد به عزیزم گفتن های هرکسی چون فقط عادت به عزیزم گفتن های یک نفر دارد و برایش کافی است چون عاشق است ...... من دخترکی هستم که هر روز هزار هزار بار می شکنم تا خط بر ندارد ابهت غرور شیشه ایت...... حرمت نگه میدارد حرمت تو را ...... حرمت نگه داشتنش را به پای سادگی نگذار


20/اسفند/1392 - 22:06

مردی از کوروش کبیر پرسید: چرا زنان شما حجاب ندارند ؟! کوروش کبیر فرمود: حجابِ زنان ما پلکهای مردان ماست{-35-}


24/دی/1392 - 19:38

ظاهرا فراموشت کردم.... ولی نمیدونم چرا هر وقت کسی برایم دعای خیری میکند ناخداگاه یاد تو می افتم و تو می شی همه ی ارزویم.


16/دی/1392 - 14:45

ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﮐﺮﻩ ﺑﺎﺷﻰ، ﺑﺎﯾﺪ ﭘﺎﮎ ﺑﺎﺷﻰ! ﺑﺮﺍﻯ ﺁﺳﺎﯾﺶ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﺮﺩﺍﻧﻰ ﮐﻪ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭘﺮﺩﻩ ﻫﺎ ﺩﺭﯾﺪﻩ ﺍﻧﺪ ! ﭼﺮﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻰ ﻓﻘﻂ ﻣﯿﺪﺍﻧﻰ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺩﯾﻦ ﺍﺳﺖ …ﻗﺎﻧﻮﻥ ﻭ ﺳﻨﺖ ﺭﺍ ﻣﯿﺪﺍﻧﻰ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺧﻠﻮﺕ ﻣﻰ ﺍﻧﺪﯾﺸﻰ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﺪﺍ ﻭ ﮔﺎﻫﻰﻓﮑﺮﻣﯿﮑﻨﻰ ﺷﺎﯾﺪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﻧﺪ!! ﻣﻦ ﺯﻧﻢ ... ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺩﻟﺨﻮﺵ ﺑﻪ ﺍﻟﻨﮕﻮ ﻫﺎﯾﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺯﺭﻕ ﻭ ﺑﺮﻗﺶ ﺷﺨﺼﯿﺘﻢ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﻦ ﺯﻧﻢ .... ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﺯ ﻫﻮﺍ ﺳﻬﻢ ﻣﯿﺒﺮﻡ ﮐﻪ ﺭﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ ؟ ﺩﺭﺩ ﺁﻭﺭ ﺍﺳﺖ ﻣﻦ ﺁﺯﺍﺩ ﻧﺒﺎﺷﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﻧﯿﻔﺘﯽ،ﻗﻮﺱ ﻫﺎﯼ ﺑﺪﻧﻢ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﺖ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺗﻔﮑﺮﻡ ﻣﯽ ﺁﯾﻨﺪ ،ﺩﺭﺩﻡ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﻟﺒﺎﺳﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﮐﻨﻢ ،ﺩﺭﺩﻡ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﮊﺳﺖ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﯾﺖ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺍﺳﺖ،ﺑﻪ زن ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﮐﻪ ﻣﯿﺮﺳﯽ ﻗﯿﺼﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ،ﺩﺭﺩﻡ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﺩﺭ ﺗﺨﺘﺨﻮﺍﺏ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻘﯿﺪﻩ ﻫﺎﯾﻢ ﻣﻮﺍﻓﻘﯽ ﻭ ﺻﺒﺢ ﻫﺎ ﺍﺯ ﺩﻧﺪﻩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺎ ﻣﯿﺸﻮﯼ ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﺖ ﻋﻮﺽ ﻣﯿﺸﻮﺩ،ﻣﻦ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺩﺭﮎ ﺷﺪﻥ ﻧﯿﺴﺘﻢ / ﺩﺭﺩﻡ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﺧﺮ ﻓﺮﺽ ﺷﻮﻡ،ﺩﺭﺩﻡ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﻫر ﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﺁﺯﺍﺩﯾﻢ ﺭﺍ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﻃﻤﯿﻨﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﻣﺎ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﺧﺮﺍﺏ ﺍﺳﺖ،ﺩﺭﺩﻡ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺷﻤﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﺍﻃﺮﺍﻓﺘﺎﻥ ﺧﺮﺍﺑﻨد، بیایید فارغ از جنسیت .. کمی مردباشید


6/دی/1392 - 22:56

سلامتي پسري ک وقتي پليس گفت: خانم که باشه؟سرشو بالاکردوگفت:عشقمه، کجابايدبيام؟{-35-}{-35-}


18/آذر/1392 - 21:10

زنی را می شناسم من که در یک گوشه ی خانه میان شستن و پختن درون آشپزخانه سرود عشق می خواند نگاهش ساده و تنهاست صدایش خسته و محزون امیدش در ته فرداست زنی را می شناسم من که می گوید پشیمان است چرا دل را به او بسته کجا او لایق آنست؟ زنی هم زیر لب گوید گریزانم از این خانه ولی از خود چنین پرسد چه کس موهای طفلم را پس از من می زند شانه؟ زنی آبستن درد است زنی نوزاد غم دارد زنی می گرید و گوید به سینه شیر کم دارد زنی با تار تنهایی لباس تور می بافد زنی در کنج تاریکی نماز نور می خواند زنی خو کرده با زنجیر زنی مانوس با زندان تمام سهم او اینست نگاه سرد زندانبان زنی را می شناسم من که می میرد ز یک تحقیر ولی آواز می خواند که این است بازی تقدیر زنی با فقر می سازد زنی با اشک می خوابد زنی با حسرت و حیرت گناهش را نمی داند زنی در کار چون مرد است به دستش تاول درد است ز بس که رنج و غم دارد فراموشش شده دیگر جنینی در شکم دارد شبی در بستری کوچک زنی آهسته می میرد زنی هم انتقامش را ز مردی هرزه می گیرد


16/آذر/1392 - 21:37

ﺑﯿـــــــــﺎ ..! ﺑﯿﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺑﮕﻮ ﺟﺰ ﻣﻦ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺻﺪﺍ ﮐﻨﺪ... ﺟﺰ ﺑﻠﻪ !؟ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﻨﯿﺪ ﺑﯿﺎ ﻭ ﺑﮕﻮ ﺟـــــــــــــــــﺎﻧﻢ ﮔﻔﺘﻦ ﻫﺎﻳﺖ ﺗﻨﻬﺎ !!!برای مـــــــن است {-134-}


8/آذر/1392 - 19:31

زن عشق می كارد و كینه درو می كند... دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر... می تواند تنها یك همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی...... برای ازدواجش ــ در هر سنی ـ اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج كنی... در محبسی به نام بكارت زندانی است و تو... او كتك می خورد و تو محاكمه نمی شوی...او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می كنی...او درد می كشد و تو نگرانی كه كودك دختر نباشد... او بی خوابی می كشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی... او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر


8/آذر/1392 - 19:28

دلم حضور مردانه می خواهد نه اینکه مرد باشد ، نـه !!! مـــــردانه باشد حـــــرفش قــــولـش فکـــــرش نگــاهش قلبــش و ... آنقدر مـردانه که بتوان تا بینهایتِ دنیـــــا به او اعتماد کرد تکــــــیه کرد . . . .!!!


8/آذر/1392 - 19:25

اگر برای امام حسین سینه زدی، حالا وقتشه این سینه را ازهرکینه ایی خالی کنی.

صفحات: 1 2 3