مـــن می نویسم وتـــــــو نـــمی خوانی ! امـــــــــــا مخــاطب که تـــو باشــی…مدیــــــونم اگر ننـــــــویسم

خوش به حال باد گونه هایت را لمس می کند و هیچ کس از او نمی پرسد که با تو چه نسبتی دارد! کاش مرا باد می آفریدند تو را برگ درختی خلق می کردند؛ عشق بازی برگ و باد را دیده ای نازنينم ؟ در هم می پیچند و عاشق تر می شوند…

گاهي دوست داري غافلگیر شوي مـــــثلا بفهمــــي یــــــک نــــــفر آن دور دورها آنجایي که فــــکرش را هم نمیکردي دوســـتت دارد ...

دستت را به من بده ... حالا بیا با هــــــم کمی کنار لحظه هایم قدم بزنیم, شاید دلیل زمزمه های عاشقانه ام را فهمیدی ...

تو چه ميفهمي از روزگارم...از دلتنگي ام؟ گاهي به خدا التماس ميكنم...خوابت را ببينم.....ميداني؟ حتي خوابت را

لبخـــندم را بریـــدم قــاب گــرفتم بـــه صـورتـم آویختــم ! حــالا بـا خیــال راحــت هــر وقتـــ دلـــــم گـــرفتـــ " بغـــض " مـیکنـم ...

ساعت را خوابانده ام !بی کوک ، بدون باطری تا حتی هوس یک ثانیه حرکت هم به سرش نزند . . !گورِ پدر دقایق ! با تو بودن شمارش نمیخواهد

خداوندا در گلويم ابر كوچكي است كه خيال بارش ندارد............ ميشود مرا بغل كني؟

من فكر ميكنم در غياب تو همه خانه هاي جهان خاليست همه پنجره ها بسته است........وقتي كه تو نيستي من هم......تنهاترين اتفاق بي دليل زمين ام......نازنينم

فریب سکوتم را نخور تنها برای ثانیه ای دعوتت میکنم مهمان چشم هایم باشی بیا و ببین چه غوغایی به پا کرده ای در دل من

صدای پایش آرآم آرآم به گوشم میرسد چیک چیک گونه ام را بوسید نم نم از گوشه چشمم چکید باز هم خاطراتم زنده شد "من و تو به یاد باران یآ شاید به یاد تو ،من و باران" فرقی نمیکند چه در کنارم باشی چه در کنارش بآشی زیر باران یاد تو مراخیس میکند نازنینم

یکی برایم دوست داشتن را تعریف کند شاید من درست نفهمیده ام آخر او که میگفت دوستت دارم تنهایم گذاشت... یعنی ته همه ی دوست دشتن ها همین است؟ پس معنی نفرت چیست؟

دلتنگم......... برای کسی که مـدت هاست بـی آنکه بـداند........ هرلحظـه زنـدگیش کردم!!!

به گوش خــدا برسانید آدم این حوا سـالهاست که رفـتـه است! این حوای تنـها را برگرداند پیـش خودش! بهشـتش را نمیخواهم به جهــنـمش هم راضی ام! هرجــایی باشد به جز این دنیا! این دنیا زیادی بـوی آدم گرفـته است